کد مطلب:304376 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:315

توحید، شعار اسلام
اگرچه همه پیامبران از سوی خدایِ خالق جهان آمده اند و یك جریان زلال، پاكیزه و یكسان را جاری كرده و بشریت را به شستشو كردن در آن فرا خوانده اند؛ لیكن هر پیامبر به مقتضای زمان و شرایطی كه بر او وحی شده و حالات روحی و اجتماعی مردم آن عصر، آیین او به یك ویژگی شهرت یافته كه به منزله شعار ویژه آن دین به شمار آمده است. برای مثال، حضرت موسی(ع) در زمانی مبعوث شد كه قوم او زیر سلطه فرعونیان، ذلیلانه به زندگی برده وار كشیده شده بود و عزّت، استقلال و آزادی خود را از كف داده بودند. به همین دلیل، شعارش را نجات و رهایی بنی اسرائیل از آن زندگی نكبت بار قرار داد و در رویارویی با فرعون فرمود:

وَ تِلْكَ نِعْمَةٌ تَمُنُّها عَلَیَّ اَنْ عَبَّدْتَ بَنی اِسرائیلَ. [1] و [آیا] اینكه فرزندان اسرائیل را بنده [خود]ساخته ای، نعمتی است كه منّتش را بر من می نهی؟

و حضرت عیسی مسیح(ع) در عصری برانگیخته شد كه قساوت و تاریكی بر دلها غالب آمده و بیرحمی و خشونت، عرصه زندگی بنی اسرائیل را فرا گرفته بود. بدین منظور، شعارِ خویش را محبّت و رأفت و رحمت قرارداد و طبیبانه برای درمان قساوت و سنگدلی آنان، قیام كرد. پیامبر اسلام(ص) نیز در شرایطی برانگیخته شد كه تجاوز به حقوق دیگران، خونریزی و ستم پیشگی و تفرقه بر جامعه حاكم بود و به تعبیر قرآن كریم: «عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِن اَلنَّارِ. بر كنار پرتگاه آتش» بودند و هر قبیله ای بر بتی دل بسته و برای پرستش آن به اعتكاف نشسته بود. برخی به «ارباب اَنواع» معتقد بودند و پاره ای دیگر، مظاهر طبیعت چون ماه و ستاره و خورشید را می پرستیدند. بیشتر مردم، سر به فرمانِ طاغوت نهاده، بندِ بندگی بر گردن افكنده، پیروی سركشانِ را پذیرفته بودند.

آری، در چنین شرایط نامساعدِ فكری و اخلاقی بود كه رسول خدا(ص) برای رهایی انسانها، با شعارِ: «قُولُوا لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا» به پا خاست و مردم را به ایمانی مبتنی بر تعقّل و توحیدِ محض، فراخواند. آن حضرت، ریشه و اساس هر نوع انحراف از مسیر صحیح انسانی را در پرستش غیر خدا می دید. به همین دلیل، شعار خود را «توحید» قرار داد. «به همان اندازه كه توجّه به حقِ مطلق، مبدأ خیر و كمال و عدل است، پرستش غیر خدا منشأ نقص و شرّ و فساد می باشد؛ زیرا حقیقت پرستش، تقرّب و همانند شدنِ عابد با معبودی است كه آن را كامل مطلق و پرستش آن را كمال خود می پندارد. پرستش جماد، جُمود می آورد و پرستش حیوان، حیوانیّت را می افزاید و پرستش هر موجودی، پرستش كننده را در آن حد نگه می دارد. پرستش كمال مطلق آدمی را، از هر بندی آزاد می كند و به سوی هر كمالی پرواز می دهد. پس پرستش به هر صورت، منشأ و ریشه فكری و نفسانی هر خیر و شرّی است و همین، سرّ «قُولُوا لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا» است كه ایمان و اعلام به این حقیقت، رستگاریِ مطلق می بخشد و از هر بند و حدّی می رهاند. پرستش حیوان، پرستش شهوات حیوانی است، خواه در صورت چارپای بی زبانی باشد، یا آدم نمای مستبدی كه محكوم شهوات و هواهای خود است». [2]

علی(ع) فرمود:

وَ اعْلَمْ یا بُنَیَّ، اَنَّ اَحَداً لَمْ یُنبِئْ عَنِ اللَّهِ كَما اَنْباَ عَنْهُ الرَّسُولُ(ص) فَارْضَ بِه رائِداً، و اِلَی النَّجاةِ قائِداً. [3] پسرم! بدان كه از خدایت هیچ كسی چون فرستاده اش (حضرت محمّد) - كه درود خدا بر او و خاندانش باد - خبر نداده است. پس دلْ خوش دار كه اویت به سرچشمه، راهنما و در روند رهایی ات پیشواست.

حضرت امیرالمؤمنین(ع) در این سخن پر مغز و نغز خود، به برتری پیامبر اسلام(ص) بر دیگر پیامبران خداوند در تبیین معارف توحیدی، اشاره كرده و اینكه هیچ یك از رسولان بزرگ خداوند، چونان او نقاب از چهره زیبای معارف دینی برنگرفته و راز و رمز توحید را آشكار نساخته اند؛ اگر چه همه آن بزرگان، بشریت را به سوی توحید دعوت كردند و از زیبایی و دلربایی های آن معشوق نازنین، خبر دادند؛ لیكن تنها او بود كه این گوهر ناب را در زیباترین تعبیرها و در صورت اصلی ترین و جامع ترین و گویاترین شعارهای خود، ارائه كرد. از پیامبر اكرم(ص) نقل شده كه فرمود:

اَنَا النَّذِیرُ الْعُریانُ. [4] من هشدار دهنده برهنه ام.

پیش از اسلام نیز ادیان توحیدی چندی آمده بودند؛ لیكن آنها همه با گذشت زمان، تحریف یافته و دگرگون شده بودند، دیگر یكتاپرستی سَرِه و توحیدِ محض در آنها دیده نمی شد. برخی آشكارا و برخی نهان، پایه های توحیدی خویش را رها كرده بودند. به راستی، حقیقت توحید از میان پیروان ادیان رخت بر بسته و متروك مانده بود. از این رو، دعوت اسلام به توحید محض «قُولُوا لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا» نه تنها نسبت به جزیرةالعرب؛ بلكه نسبت به مطلق قلمروِ دین و اندیشه بشری، دعوتی تازه و جهان بینی نوین بود. در آن روزگار، معارف حقیقی و راستین موسای كلیم و عیسای مسیح(ع)، در دسترس قوم یهود و ملّتهای مسیحی نبود. آنچه اینان به نام خداپرستی می دانستند، آن حقیقت اعلام شده به دست انبیا نبود. بدین گونه، معارف انبیایی، مسخ شده بود. در مكاتب فلسفی نیز توحیدی از گونه توحید قرآن به چشم نمی خورد. درباره شناخت خدا، درباره صفات ذات و صفات فعل و چگونگی صدور و آفرینش و چگونگی اراده و تقدیر، در همه اینها، اصول نابی كه قرآن عرضه كرد، به هیچ وجه در آن مكاتب، وجود نداشت و بدین گونه، حق با گوستاو لوبون فرانسوی است كه آشكارا اعلام می دارد: راستی این است كه در میان تمام مذاهب دنیا، فقط اسلام می باشد كه تاج افتخار را بر سر نهاده و اوّل از همه، وحدانیّت صرف و خالص را در عالم انتشار داده است. [5]

چكیده سخن، این كه همه پیام آوران آسمانی با زبانی مناسب قوم خویش، پیام توحید: «یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِّنْ اِلهٍ غَیْرُهُ» [6] سر داده اند و از نام و نشان آن معبود نازنین، حكایت كرده و به توصیف و تعریف، پرداخته اند؛ لیكن تنها پیامبر بزرگوار اسلام(ص) بود كه اساس دعوتش را توحید قرار داد و از پیروان خود، قید بندگی را برداشت و معبودهای ساختگی را از كرسی خدایی به زیر افكند، چنانكه گویی فقط برای گسترش و تحقُّق توحید آمده است. به هر حال، حكمت گزینش شعار توحید (لا اِله اِلّا اللَّه) در دعوت اخیر، بدین لحاظ بود كه اوّلاً، شرایط روحی و اجتماعی عصر ظهور، شعار توحید را - به عنوان زیر بنای مكتب، نه عقیده ای در كنار عقاید دیگر - می طلبید. ثانیاً، هیچ یك از رسولان الهی، چونان پیامبر اسلام(ص) نقاب از چهره اندیشه توحیدی ناب نَگُشاد و مشام جانِ صاحبدلان را به شمیم نسیمش عِطرآگین نكرد:


در این رَه انبیا چون ساربان اند

دلیل و رهنمای كاروان اند


وز ایشان سیّد ما گشته سالار

هم او اوّل هم او آخِر در این كار


اَحَد در میم احمد گشت ظاهر

در این دور اوّل آمد عین آخر


ز احمد تا احد یك میم فرق است

جهانی اندر آن یك میم غرق است


بر او ختم آمده پایان این راه

در او مُنْزَل شده «اَدْعُوا اِلَی اللَّه» [7] .



[1] سوره شعراء، آيه22.

[2] پرتويي از قرآن، ج 1، ص 197.

[3] خورشيد بي غروب (نهج البلاغه)، ص 325.

[4] مفاتيح الغيب، ص 528.

[5] دانش مسلمين، ص 3 - 2.

[6] سوره اعراف، آيه59.

[7] گلشن راز.